معنی مهر سلاطین مغول
حل جدول
آلتمغا
آلتغما
التمغا
مهر سلاطین مغول
آل تمغا
عنوان سلاطین مغول
ایلخان
عنوان سلاطین مغول ایران
ایلخانی
واژه پیشنهادی
غازان
لغت نامه دهخدا
سلاطین. [س َ] (ع اِ) ج ِ سلطان. (منتهی الارب) (آنندراج): همه بزرگانندو بجاه و خدمت سلاطین تقدم داشتند. (تاریخ بیهقی).
یکچند پیشگاه همی دیدی
در مجلس ملوک و سلاطینم.
ناصرخسرو.
و دیگر سلاطین دولت میمون را که خداوند عالم پادشاه عصر... (کلیله و دمنه).
شاه سلاطین فروز خسرو شروان که چرخ
خواند بدوران او شروان را خیروان.
خاقانی.
اعدل ملوک و افضل سلاطین. (سندبادنامه). هیچیک از ملوک و سلاطین عالم در حق هیچ پادشاه و... (ترجمه تاریخ یمینی).
ملک حفاظی و سلاطین پناه
صاحب شمشیری و صاحب کلاه.
نظامی.
کجا در حساب آورد چون تو دوست
که روی ملوک و سلاطین در اوست.
سعدی.
مغول
مغول. [م ُ](اِ) فردی از قوم مغول:
همچنان کآنجا مغول حیله دان
گفت می جویم کسی از مصریان.
مولوی(مثنوی چ خاور ص 150).
مغول. [م ُ](اِخ) قومی است معروف.(غیاث)(آنندراج). و رجوع به مدخل بعد شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
سلطان
کلمات بیگانه به فارسی
پادشاهان
فرهنگ واژههای فارسی سره
پادشاهان
مترادف و متضاد زبان فارسی
امرا، سلطانها، پادشاهان، ملوک، شاهان،
(متضاد) رعایا
معادل ابجد
1481